خرمن زلف من کجا؟ شاخهٔ یاسمن کجا؟
قهر ز من چه می کنی، بهر تو همچو من کجا؟
صحبت باغ را مکن، پیش بهشت روی من
سبزهٔ عارضم کجا، خرمی چمن کجا؟
لاله و من؟ چه نسبتی! ساغر او ز می تهی:
ساق فریبزن کجا؟ ساقی ی سیمتن کجا؟
غنچه دهان بسته یی، پیش لب شکفته ام
گرمی ی بوسه ام کجا،؟ سردی آن دهن کجا؟
نرگس و دیدگان من؟ وای از این ستمگری!
در نگهم ترانه ها، در نگهش سخن کجا؟
بر سر و سینه ام مکش، دست که خسته می شود!
نرمی ی پیکرم کجا؟ خرمن نسترن کجا؟
این همه هیچ، بهر تو، یار ز خود گذشته یی؟
دوستی ی تو خواسته، دشمن خویشتن کجا؟
می روی و خطاست این، شیوهٔ نابجاست این
قهر ز من چه می کنی، بهر تو همچو من کجا؟